ميل بزنيد

اينارو ببينيد  

 

Home

Archive

<< current
 


stats


شنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۸۲


الکس جووی کارگردان جوان بريتانيائی قصد دارد فيلمی درباره کورش کبير پادشاه امپراتوری ايران و بنيانگذار سلسله هخامنشيان که قلمرو حکومتش از هند تا آسيای صغير و دريای مديترانه گسترده بود، بسازد.
ساخت اين فيلم از پائيز امسال آغاز می شود، و فيلمبرداری آن مدت پنج ماه بطول خواهد انجاميد. بودجه ای که برای ساخت اين فيلم در نظر گرفته شده است چيزی معادل 80 ميليون دلار خواهد بود، که با اين حساب پرخرج ترين فيلم تاريخ سينمای بريتانيا محسوب می شود.
منبع:bbc

سه‌شنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۸۲

متن زير يه داستان جالبه كه خيلي وقت پيش كه يادم هم نمياد كه از كي شنيدم ولي...
يه روزي به قلعه گرگها خبر ميرسه كه از نزديكي اونها يه گله گوسفند داره رد ميشه.
رييس گرگها دستور ميده كه همه برن واسه شكار، فقط يه گرگ پير مي مونه كه ميره پيش رييس و ميگه: من توان دنبال گوسفند دويدن و ندارم ونمي تونم با اينا برم. رييس ميگه تو برو پشت اون تپه و منتظر باش تا يكي رد بشه و تو هم بخورش...
گرگ پير همين كارو ميكنه و مدتي منتظر ميمونه تا اينكه ميبينه يه چيزي داره رد ميشه.
پيش خودش هر چي فكر ميكنه نمي فهمه كه انسانه يا چيز ديگه...
بر ميگرده پيش رييس و براش ماجرا رو تعريف ميكنه....
رييس از مشخصات اون طرف ميپرسه...
گرگ پير ميگه: شبيه انسان بود ولي چيزي به دور سرش پيچيده بود...
رييس ازش ميپرسه: خورديش يا نه؟
گرگ پير ميگه: نه
رييس ميگه: كار خوبي كردي
اون يه آخوند بوده، اگه مي خورديش از فردا بالاي منبرشون ميگفتن كه گوشت گرگ حلاله و ديگه حتي يه گرگ هم روي زمين نمي موند...

یکشنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۸۲

too sine in dele man dare atish migire...

دوشنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۸۲


ميگن چوب خدا صدا نداره، ولي داره جناب سردبير
اينم عاقبت دودره بازيه...
مجله زنان فردا توقيف شد

یکشنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۲


ما قديما به اينا مي گفتيم اسنيك مولك...

یکشنبه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۸۲

اين و ببينيد
جالبه!

تو به من خنديدي
و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه
سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلوده به من كرد نگاه
سيب دندانزده از دست تو افتاد به خاك


و تو رفتي و هنوز
خش خش گام تو تكرار كنان
مي دهد آزارم
و من انديشه كنان
غرق اين پندارم
كه چرا باغچه خانه ما سيب نداشت

شنبه، اردیبهشت ۲۰، ۱۳۸۲

و بدترين هاش خداحافظي و جدايي...